امروز : یکشنبه, ۱۸ آذر , ۱۴۰۳ - 7 جماد ثاني 1446
در چینه دان دغدغه فرم و زبان را داشتم
به گزارش کرمانشاه امروز؛ آرش سنجابی از داستان سرایان و فیلمسازان پر مخاطبی است که آثار متعددی در حوزه سینما و ادبیات دارد. او متولد سی و یکم شهریور ماه ۱۳۵۹در استان کرمانشاه است. از جوانی برای ادامه تحصیل و کسب تجربه در زمینه های مختلف هنری ساکن کرج شد و تحصیلاتش را تا مقطع دکترا در رشته ریاضی ادامه داد. «چینه دان ترک خورده درناها» از آثار مطرح این نویسنده کرمانشاهی است، نگاهی به موضوع این کتاب بهانه ای شد برای یک گفتگوی دوستانه با او…
شما علاوه بر یک نویسنده و مترجم، فیلمساز و مستندساز قابلی هستید، لطفا در ابتدا از فعالیت های ادبی و سینمایی خود بگویید.
همانطور که اشاره کردید من در سه حوزه سینما، داستان و ترجمه کار می کنم. در خصوص ترجمه آثار گوناگونی دارم که معروف ترین آنها «آخرین انار دنیا» است. پیش از آخرین انار دنیا نیز آثاری را ترجمه کردم. در مجموع تا به امروز تعداد تالیف ها و ترجمه ها و مقالات سینمایی بنده بیش از ۴۰ عنوان می شود.
در حوزه داستان نیز سالها پیش رمان چینه دان ترک خورده درناها را نوشم . «از میان تارهای مرتعش» نیز اثر دیگر من است که در سال ۸۷ توسط نشر مروارید به چاپ رسید. آخرین رمان بنده نیز «پوست انداختن» است که توسط نشر افراز به بازار کتاب آمد. علاوه برآن «پیشوا» آخرین رمانی است که نوشتم ولی هنوز به مرحله نشر نرسیده و در مرحله انتخاب ناشراست. آخرین کتابی هم که از من منتشر شد «هستی آیینه» از نشر اختران بود که به گفتگوی ۳۰۰ صفحه ای با کارگردان مطرح محمدرضا اصلانی اختصاص یافته است.
فعالیت های سینمایی ام شامل دو بخش است. یکی مجموعه های مستند که من در این رابطه تاکنون ۱۷ اثر مستند ساخته ام و از این تعداد تنها ۱۰ اثر منتشر شده اند، آثاری در رابطه با زندگی نامه «محمدعلی سپانلو»، « عباس کیارستمی»، «شمس لنگرودی» ، «سیمین بهبهانی»، «مسعود کیمیایی»، «ابراهیم گلستان» ، «شهرام ناظری» و دیگر شخصیتهای فرهنگی و ادبی کشور. در رابطه با فیلمسازی هم تاکنون فیلم های زیادی ساخته ام که از جمله آنها دو فیلم «بازدم» و «المپیک» برای گروه هنر و تجربه بود، علاوه بر آن هرسال معمولا یک یا دو تئاتر را روی صحنه می برم که آخرین کارم به تهیه کنندگی استاد پرویز پرستویی بود.
شما تاکنون کتابهای بسیاری تالیف کرده اید، اما چینه دان ترک خورده بسیار پرمخاطب است.چرا؟
ببینید این اثر یک رمان ۱۲۰ صفحه ای است که زندگی چند دانشجو در دنیای تهران امروز را به تصویر می کشد. در این کتاب دغدغه فرم و زبان را داشتم، رسیدن از راوی اول شخص به راوی دوم شخص و راوی سوم شخص مفرد و بعد راوی مرکب و همچنین داشتن یک زبان شخصی ترِ متعلق به خود من، از ویژگی های این رمان است.
خوشحالم که مخاطبان و منتقدان این کتاب را پسندیده اند. البته نکته دیگری که این اثر را برای من خاص تر کرد طرح روی جلد آن است که یادگار مرحوم عباس کیارستمی است.ایشان بر من منت نهاد و برای کتاب طرح روی جلد زد.
رمان و داستان کوتاه امروز ایران را چگونه می بینید؟
به نظر من ادبیات داستانی امروز ایران به ویژه رمان در وضعیت خوبی به سر می برد. ما در چند سال اخیر شاهد ظهور رمان هایی بوده ایم که از سطح کیفی و فرمیک فوق العاده ای برخوردارند. در همه آنها دغدغه های زبان، دغدغه های فرم و دغدغه های مضمون خلاقانه وجود دارد.
به همه همکاران این عرصه تبریک می گویم و مطمئنم که در سال های آینده شاهد رمان های بهتری در این زمینه خواهیم بود. اما اصولاً داستان کوتاه در ادبیات امروز ما خیلی مخاطب ندارد و این بسیار بد است.
معمولاً شما وقتی داستان کوتاه می نویسید، ناشرها به سختی حاضرند آن را چاپ کنند؛ چون خریدارش کمتر است. این هم از آن اتفاقاتی است که فقط در ادبیات کشوری مانند ایران ممکن است بیفتد.
فکر می کنید مخاطب بیشتر به کدامیک گرایش دارد؟
پاسخ این سؤال را کمابیش در سؤال قبل گفتم. فقط باید به این مسأله اشاره کنم که اگرچه مخاطب ما ذائقه اش به سمت متن کوتاه است، اما این متن کوتاه بیشتر شامل رمان های کم حجم است نه داستان کوتاه.
به عنوان کسی که در هر دو زمینه داستان و فیلم فعالیت می کنید، به نظرتان چه تعداد از داستان های ایرانی قابلیت فیلمنامه شدن را دارند؟
من سعی کرده ام تا آنجا که می توانم در ساخت فیلم هایم به سمت داستان های ایرانی بروم. سینمای ما سینمایی است که قصه گویی را می پسندد. در این فضا اگر آن فاصله و گسلی که بین داستان نویس ها و فیلم سازها وجود دارد برطرف شود، داستان های ایرانی خوراک مناسبی برای فیلم سازهای ایرانی هستند. نمونه بارز این فاصله، فاصله ای است که بین مسعود کیمیایی و «محمود دولت آبادی» سر فیلم «خاک» ایجاد شد و تا حالا این اختلاف نظرها کمابیش وجود دارد.
خود من برخی داستانهای ایرانی و ترجمه ها را به فیلم تبدیل کرده ام. مثلا فیلم «بگذارید میترا بخوابد» را بر اساس قصه «کامران محمدی» نوشتم که یکی از پرفروش ترین رمان های منتشر شده توسط نشر چشمه بود. فیلم بازدم را نیز براساس قصه «آنیتا یارمحمدی» که توسط نشر ققنوس منتشر شده بود ساختم. بنابراین دو رمان که در ادبیات ایران جایگاه خوبی دارند به سادگی تبدیل به فیلم شدند. علاوه بر آن فیلمنامه المپیک را بر اساس رمان «سانتیاگو دکامپوستلا» فرهاد پیربال نوشته و ساختم و قطعاً در آینده نیز به همین سمت خواهم رفت.
به نظر شما ادبیات داستانی کرمانشاه چه جایگاهی در ادبیات ایران دارد؟
سوای هرگونه تعصبی باید بگویم که ادبیات داستانی کرمانشاه، ادبیات فوق العاده قدرتمندی است. به جرأت می توانم این مرز را گسترش دهم و بگویم که هنر در کرمانشاه بسیار بسیار ریشه دار است. شما می توانید با نگاهی به نقاشی، آواز، موسیقی و هر هنر دیگری صحت این ادعا را دریابید.
امروزه فیلمسازهای درخشانی از کرمانشاه آمده اند و در سطح یکِ کشور و حتی جهان فعالیت می کنند. ادبیات داستانی کرمانشاه از دیرباز با کسانی چون «علی محمد افغانی»، «علی اشرف درویشیان» و «منصور یاقوتی» و حالا نسل های بعدی که من در کتاب «داستان های کوتاه از ادبیات کرد» به برخی از آنها پرداخته ام، همیشه در سطح اول ادبیات کشور حضور داشته است.
در سال های اخیر هم می بینیم که داستان نویس های نوگرا و فرمالیستی که تقریباً هیچ کدام از آنها یا حداقل بخش اعظمی از آنها ساکن کرمانشاه هم نیستند، در سطح اول ادبیات داستانی کشور کار می کنند و من از این بابت بسیار خوشحالم. خود من هم سالهاست که در کرمانشاه زندگی نمی کنم؛ اما هر جا که صحبت از شهر و دیار شود، با افتخار عنوان می کنم که من یک فیلمساز و داستان نویس کرمانشاهی هستم. امیدوارم در سال های آینده این قله های در مه مانده که می دانم در کرمانشاه هست، مه را کنار بزنند و شاهد فعالیت آنها درعرصه داستان نویسی و همه زمینه های هنری باشیم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.