امروز : یکشنبه, ۱۸ آذر , ۱۴۰۳ - 7 جماد ثاني 1446
دو سؤال اساسی از شهرداری کرمانشاه؟
سؤال نخست: چرا در کرمانشاه حداکثر تعداد طبقات را هفت طبقه در نظر گرفته اید؟ چرا شهر را به نقاط دارای درجه بندی با تعداد طبقات متفاوت طبقه بندی نکرده اید؟ چرا در مناطقی که شرایط بلند مرتبه سازی دارند، تعداد طبقات را به هر تعداد که متقاضی پیشنهاد میدهد در نظر نمیگیرید؟ چرا کرمانشاه […]
سؤال نخست:
- چرا در کرمانشاه حداکثر تعداد طبقات را هفت طبقه در نظر گرفته اید؟
- چرا شهر را به نقاط دارای درجه بندی با تعداد طبقات متفاوت طبقه بندی نکرده اید؟
- چرا در مناطقی که شرایط بلند مرتبه سازی دارند، تعداد طبقات را به هر تعداد که متقاضی پیشنهاد میدهد در نظر نمیگیرید؟
- چرا کرمانشاه نباید برجهای ۵۰ طبقه و بالاتر داشته باشد؟
محدود سازی تعداد طبقات عاملی برای سرمایه گریزی کرمانشاه شده و محدودیتهای جدی در این حوزه حتی منابع درآمدی شهرداری را به شدت کاهش داده است. توجه کنید که وقتی قیمت زمین در کرمانشاه تقریباً با مناطق متوسط تهران برابری میکند، در این صورت باید تعداد طبقات نیز حداقل از این شهر پیروی کند.
در تهران آیا تعداد طبقات را هفت در نظر میگیرند؟ آیا وقتی شما تعداد طبقات را در هفت محدود میسازید، برای سرمایه گذار توجیه اقتصادی دارد که در کرمانشاه سرمایه گذاری کند؟ محدود کردن تعداد طبقات به معنی گران کردن قیمت زمین در هر متر مربع آپارتمان قابل فروش است.
اگر تعداد طبقات را بیشتر کنید باعث میگردد که قیمت تمام شده هر متر آپارتمان قابل فروش کاهش یابد. وجهه دیگر موضوع رقابت کرمانشاه با دیگر شهرهای مهم منطقه در ایران و کشورهای همسایه از جمله کردستان و عراق برای جذب سرمایه گذار و سرمایه است.
اگر تعداد طبقات را در این شهر محدود کنید، عملاً فرصتهای سرمایه گذاری کرمانشاه را در اختیار شهرهای رقیبی چون سلیمانیه و اربیل و بصره و همدان و …. نگذارده اید؟ لطفاً در این مصوبه بازنگری کنید و متخصصین و معماران و شهرسازان گرامی نیز بر اساس اصول صحیح شهرسازی نسبت به توجیه شهرداری برای تعیین نقاطی از شهر بدون محدودیت تعداد طبقات اقدامات لازم را انجام دهند.
سؤال دوم:
- چرا در زمینهای شهری، تراکم شصت یا هفتاد درصد در نظر میگیرند و صد درصد زمین شهری را در تراکم قرار نمیدهند؟
باید توضیح داد که هر متر مربع زمین شهری دارای مقدار بسیار زیادی سرمایه گذاری پشتیبان است از جمله هزینه های بزرگی که برای خیابان و کوچه و بزرگ راه و پلها و تقاطع ها و پارکها و شهرداری ها و سازمانهای خدمات شهری و مدارس و بیمارستان و دانشگاه و… و زیر ساختهای سنگین شهری شامل شبکه های بزرگ و بسیار گران قیمت آب شهری و برق شهری و گاز شهری و ارتباطات و فضای سبز و… است.
این همه هزینه را که با هم جمع کنیم و بر میزان متر مربع زمینهای شهری قابل بهره برداری تقسیم کنیم، آنگاه هزینه واقعی یک متر مربع زمین شهری بدست می آید. حال باید پرسید این همه هزینه را انجام دهیم که آن رابه صورت حیاط و فضای باز رها کنیم؟ آیا قبلا به صورت فضاهای مورد نیاز شهری، فضای کافی از شهر در نظر گرفته نشده است؟ کاربری حیاط و فضای باز در زمینهای شهری چیست؟ آیا در همه کشورهای دنیا همین تراکم و همین روش را دارند؟ چرا در برخی از شهرهای کشور خودمان این محدودیت متفاوت است؟
چرا شهرداری با این محدودیت عملاً هزینه تمام شده هر واحد سرمایه گذاری در مسکن شهری را افزایش میدهد؟ این سؤال هرچند از ابعاد مختلف شهرسازی و اقتصاد شهری قابل بحث است، ولی تقاضای بنده از همکاران شهرساز نیز این است که موضوع را مجدد مورد توجه و بازنگری قرار دهند و اگر دلایل قانع کننده ای برای آن ندارند، حداقل شهر را طبقه بندی و ناحیه بندی کرده و مقدار تراکم را برای نواحی مختلف به حداکثر خود رسانیده و از این طریق هزینه تمام شده زمین شهری را کاهش دهند.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.